نورجهان یک مادر ۷۲ ساله باشندۀ شهر کابل میگوید، ازدواج کرد، ۵ فرزند را به دنیا آورد و امید داشت که عصای دست پیریاش شوند، اما چنین نشد، آنها همه رفتند و او را تنها گذاشتند.
پژواک بهمناسبت ۲۴ جوزا روز ملی مادر با برخی مادران در شهر کابل مصاحبههایی را انجام داده که برخی آنان از از رفتار نیک و شایستۀ فرزندان شان حکایت میکنند، اما برخی از رفتار خشونتآمیز و بیمهری فرزندان خود گله دارند.
نور جهان: با هزاران امید عروسی کردم که در پیری اولادهایم مرا محافظت کنند، ولی امروز تنهای تنها استم
نورجهان ۷۲ ساله باشندۀ وزیر محمداکبرخان شهر کابل، زنی که چهل سال قبل ازدواج کرده و ثمرۀ ازدواجش سه پسر و دو دختر میباشد، گفت که پس از فوت شوهرش تنها مانده و تمام پسرانش در خارج از کشور زندهگی میکنند.
وی با بیان اینکه زحمت کشید تا فرزندان خود را به ثمر برساند و در ایام پیری دستگیرش شوند افزود: «دخترانم ازدواج کردن و رفتن خانۀ بخت، شوهرم فوت کرده، پسرانم یکی پی دیگر رفتن خارج و حتی یکبار هم فکر نکردن که این مادر بدبخت شان چطور میشود.»
به گفتۀ نورجهان، شوهرش تجارتپیشه بود و از نگاه اقتصادی مشکلی ندارد، ولی چیزی که در زندهگی رنجش میدهد ایناست که چگونه پسرانش روی آرزوها و خوشیهای مادرشان پا گذاشته و به لندن و نیویارک پناه بردند.
وی میگوید که روزها و شب به امید اینکه پسرانش برایش زنگ بزنند و احوال را بگیرند، سپری میکند، اما از آنان خبری نیست و وقتی زنگ بزنند میگویند که خسته اند و در روز رخصتی حتما خبر مادرشان را خواهند گرفت.
او افزود: «هر زن و مرد مثل من و شوهرم وقتی تشکیل خانواده میدهند، به این امید که در هنگام پیری و ناتوانی فرزندان شان در کنار شان باشند، وقتی بیمار میشوند کسی باشد که ازشان مواظبت کند، وقتی که جان به حق میسپارند در کنار شان بوده و با عزت به خانۀ خاک بسپارشان، شوهرم که مرد تنها یک دخترکم بود که حالا او هم ازدواج کرد و خانۀ بخت رفت.»
این مادر آرزو میکند، تمام فرزندان که با والدین شان برخورد ناشایسته دارند و مسوولیتهای شان را در مقابل والدین خویش ادا نمیکنند، متوجۀ عمل زشت خود شده و تا قبل از اینکه دیر شود از دنیای تاریک برگشته و متوجۀ مسوولیتهای خود شوند.
اما احمدزبیر «با نام مستعار»، پسر نورجهان که در حال حاضر در خارج از کشور به سر میبرد گفت که به دلیل نبود کار به خارج از کشور رفته، اما همیشه از طریق تلیفون با مادرش تماس میگیرد.
وی در مورد بیشتر صحبت نکرد و گفت که مشکلات موجود در کشور مجبورش نموده که مادرش را تنها بگذارد و به خارج برود.
مادری که پسرش لتوکوب کردهاست
سوارموتر شهری استم، زن کهنسالی با کمر خمیده موتر را دست داد و با دستان لرزانش دروازۀ موتر را باز کرد و با بسیار مشکل بر موتر سوار شد و به راننده گفت: «پسرم پول ندارم، مرا تا حوزه میبری؟»
پای پلسترشدۀ او توجهام را جلب کرد و ازش پرسیدم: «مادر پایت را چه کرده؟ کجا میروی؟ کسی نداری که همراهت برود؟»
در حالی که آهی کشید و قطرات اشکهایش را که پیهم از چشمانش جاری بود پاک میکرد گفت: «پیش طالبان میروم و سر یک دانه بچۀ خود عرض میکنم که بسیار زیاد خلقم را تنگ کرده.»
وی که باشندۀ شهرک حاجی نبی در سرک بالای قلعۀ زمان است میگوید که هنوز هفده ساله بود که ازدواج کرد و ثمرۀ ازدواجش همین یک پسری میباشد که او را با هزاران مشکلات بزرگ نمودهاست.
او در ادامه گفت: «دو سال از عروسیام تیر نشده بود که شوهرم زیر موتر شد و شهید شد، مه ماندم همی بچه، روزها در خانههای مردم کار میکردم تا بچه را کلان کردم، درس خواند، تحصیل کرد و برایش زن گرفتم، اما حالی در خانهاش یک توته جای ندارم.»
این مادر رنجدیده که از درد زیاد مینالید میگوید: «به خاطر همی بچه دیگه عروسی نکردم، جوانی خوده خوار کدم و گفتم که عصای دست پیری مه همی بچه میشه، خبر نداشتم که زن میگیره و از مه بیزار میشه و حالی لت و کوبم میکند.»
خواستیم که با پسر این مادر رنجدیده صحبتی داشته و دلیل بیحرمتی در مقابل مادرش را ازش بپرسیم، اما موفق نشدیم.
اما با مردی که سال قبل با مادرش رفتار نادرست نموده بود و اکنون نادم است، صحبتی را انجام دادیم.
عبدالوحید با نام مستعار، باشندۀ کابل که در حال حاضر در خارج از کشور به سر میبرد گفت: «۳۵ سال پیش تازه عروسی کرده بودم، خانمم مادرم را خوش نداشت و میگفت که برویم خارج، وقتی مادرم فهمید که ما میرویم به خارج، اختیارات پولهایش را از من گرفت و مرا دعای بد کرد و ما آمدیم هالند.»
وی در ادامه افزود: «عمل بدم سر راهام آمد؛ چون یگانه اولادم زیر موتر شد و خانمم از من طلاق گرفت، از عملم در مقابل مادرم که حال حیات ندارد، نادم استم.»
وی از کسانی که مادران و پدران شان در قید حیات هستند میخواهد که با والدین شان برخورد شایسته داشته باشند.
مادری که از فرزندانش راضی است
شهناز خانم ۷۵ ساله باشنده شهر کابل میگوید: «خداوند را سپاسگذارم، بهترین فرزندان را برایم عطا کرده، بسیار با عزت زندهگی میکنم.»
شهناز در مورد اینکه ثمرۀ ازدواجش چند فرزند است گفت: «۵۵ سال پیش با مردی از اقارب ما عروسی کردم، خداوند برای ما ۴ بچه و ۵ دختر داد، از بین بچههایم تنها یکی حیات دارد، متباقی یکی شهید شد و دیگران به مرگ خودشان مردند، اما حالی یک بچه و سه دخترم که مجرد استن مرا مثل ملکه حفاظت میکنند، خداوند برای شان خیر بدهد.»
ذکیه ابراهیمی دختر خانم شهناز گفت: «مادرم آنقدر زحمات ما را کشیده که هیچ حد و مرز ندارد، اگر ما فرزندان تمام عمر شب و روز خدمت شان را کنیم و بالای شانههای خود بگردانیمش باز هم ادا کرده نمیتوانیم.»
وی در ادامه افزود: «مادرم را زیاد دوست دارم، با آنکه عروسی کردیم و اولاد دار استم اما هر یک روز بعد میروم به دیدارش و دستهای مبارکش را میبوسم.»
در همین حال نرگس باشندۀ منطقۀ کارتهنو شهر کابل میگوید: «مادرم و پدرم را زیاد دوست دارم، احترام شان میکنم و هرگز در مقابل شان بیاحترامی نکردیم و نمیکنم.»
نرگس ۲۲ ساله که در حال حاضر در یکی از دفاتر غیرحکومتی مصروف کار است میگوید که دعای والدینش به ویژه مادرش همیشه در حقش مستجاب گردیدهاست.
نرگس که برای تجلیل از روز مادر آمادهگی میگیرد گفت: «امروز در هر جایی که رسیدیم از دعای نیک مادرم است، هر روز که سر کار میآیم تا مادرم دعای خیر نکرده از خانه بیرون نمیشوم.»
عالم دین: از دیدگاه قرآن مجید هیچکس حق ندارد به والدین اف بگوید
مولوی محمدحسن حقیار، یک تن از علمای دین در مورد حقوق مادر میگوید: «در همۀ ادیان دنیا مادر و پدر محترم استند؛ اما از نگاه دین مبین اسلام مادر و پدر محترمترین شمرده میشوند، به خصوص حق مادر در شریعیت نسبت به پدر بیشتر است، خداوند بزرگ در قرآنکریم بارها در بارۀ حقوق مادر تذکر داده شده و تکالیف را که مادر از پرورش در بطن تا تولد و تا پرورش و بزرگ شدنش همه را توضیح دادهاست.»
وی میگوید: «در حدیث نبوی آمده که جنت زیر قدمهای مادران است، به این معنا تا که مادر نخواسته باشد هیچکسی به بهشت رفته نمیتواند، از دیدگاه قرآن مجید هیچ کس حق ندارد که در مقابل پدر و مادر بهویژه مادر اف بگوید.»
حقیار در ادامه اضافه کرد، از دیدگاه قرآن و سنت خدمت و اطاعت پدر و مادر بزرگترین ثواب دنیا شمرده میشود و آزار دادن به مادر و پدر از گناهان بزرگ است.
موصوف در پایان گفت: «در اسلام هیچکسی حق ندارد که پدر و مادر خود را تنها بماند، همان طوری که پدر و مادر طفل خود را پرورش داده وقتی که آنها ضعیف میشوند این وظیفۀ پسر است که از آنان وارسی کند، از آنان خبرگیرایی کند، حوایج آنان را برآورده کند، در غیر آن نزد قانون و اسلام ماخذهاست و خداوند کریم در قرآن مجید نیز برای همچو اشخاص وعدۀ جهنم را دادهاست.»
Views: 20