رئیس تیم مذاکرهکنندۀ صلح حکومت پیشین میگوید، حکومت سرپرست افغانستان به خواستههای افغانها گوش دهد، نه جهان و اگر ممانعتها از بین برده نشود، و با جهان و مردم خود در داخل کشور یک تعامل خوب به وجود نیاید، مشکلات افغانستان به گونۀ روزافزون افزایش خواهد یافت.
وی همچنان گفت تا سال ۲۰۰۵ فرصت خوبی برای صلح در افغانستان وجود داشت، اما در آن زمان امریکا و ناتو با آن مخالفت میکردند که این یک اشتباه بود.
محمدمعصوم ستانکزی، رئیس تیم مذاکراتی صلح حکومت پیشین همچنان میگوید، در سال ۲۰۰۱ فرصتهای زیادی برای صلح فرآهم شده بود و اگر طالبان در کنفرانس بن دعوت میشدند، بحران به وجود نمیآمد.
محمدمعصوم ستانکزی، رئیس تیم مذاکرهکنندۀ حکومت گذشته در مصاحبهیی با برنامه سرنوشت تلویزیون وصال در پاسخ به این سوال که آیا فکر میکرد نظام جمهوری با این شکل سقوط کند؟ میگوید، چنین نگرانیها زمانی بهوجود آمد که در سال ۲۰۱۸ میلادی امریکا و طالبان بدون حضورداشت نمایندهگان حکومت گذشته، گفتگوهای مستقیم را آغاز کردند.
به گفتۀ وی، این نگرانیها با توجه به تجربۀ سقوط نظام به نبال شکست گفتگوها میان مجاهدین و حکومت داکتر نجیبالله به وجود آمد.
وی میافزاید: «نگرانیها از همان زمان آغاز شد، اما وقتی توافقنامۀ دوحه امضا شد و بر اساس آن چهار موضوع بود که هر کدام به دیگری مرتبط اعلام شده بود، یعنی خروج نیروهای [خارجی] بود، برقراری آتشبس بود، به نتیجه رسیدن آتشبس دایمی و مذاکرات بینالافغانی بود و همچنان تعهدات در زمینۀ مبارزه علیه تروریزم بودهاست.»
اما به گفتۀ ستانکزی، زمانی که ایالات متحدۀ امریکا فراتر از این اصول اقدام کرد و اعلام نمود که نیروهایش در زمان معین خارج میشوند، واضح بود که مذاکرات صلح دیگر نتیجهیی در پی نخواهد داشت.
به بیان وی، تاکید حکومت گذشتۀ افغانستان بر این بود که مذاکرات صلح مشترکا میان حکومت قبلی، طالبان و امریکاییها انجام شود تا دوباره چنین اشتباهی تکرار نشود و چنین تصمیمی ناقص در مورد سرنوشت افغانستان اتخاذ نشود که همه از آن پشیمان باشند.
وی در این باره که چرا امریکاییها به یک حکومت افغانستان که بیست سال به آن کمک کرد و با آن توافق استراتژیک داشت، پشت کردند؟ گفت: «اصل موضوع این است که هر کشور منافع خود را دارد و در محاسبه برای منافع خود تصامیم میگیرد؛ بنابراین ما در چند دهۀ اخیر به وضوح دیدیم که اگر هر توافقنامۀ صلح در افغانستان و یا هر معاهدهیی که برای رفاه و ثبات در افغانستان امضا شدهاست، همه این توافقنامهها در نتیجۀ یک فشار خارجی بوده که بیشتر اهداف آنها در آن مطرح بودهاست، نه خواستها و آرزوهای ما مردم افغانستان برای یک افغانستان باثبات، افغانستانی که در منطقه با همه روابط خوبی داشته باشد و دیگران در امور داخلی آن دخالت نکنند؛ چنین وضعیتی را میخواستند، متأسفانه موضوع این است که تضادهای منطقهیی، منافع دنیا و رقابتهای قدرتهای بزرگ سبب شد تا این تصمیم اتخاذ شود.»
ستانکزی در بارۀ اینکه آیا هیأت مذاکرهکنندۀ صلح حکومت قبلی قدرت، توانایی و صلاحیت گفتگو در مورد همه موضوعات مهم را با طرف مقابل داشت؟ گفت، به این تیم صلاحیتها و اختیاراتی داده شده بود و برخی هدایات و توصیهها نیز در مورد مذاکرات صلح به آنان ارایه شده بود.
وی میگوید، آتشبس، تعدیل قانون اساسی، تشکیل لویه جرگه، ایجاد حکومت موقت و حکومت مشترک، تأمین حقوق همه اقوام و همچنان تأمین حق آموزش و سایر حقوق زنان از جمله خواستههای جمهوریت در مذاکرات صلح بودهاست.
اما به گفتۀ ستانکزی، طرف مقابل تاکید داشت که آتشبس باید اخرین مورد باشد و نخست باید روی چگونگی نظام اسلامی توافق صورت گیرد.
وی افزود: «ما به آنان میگفتیم که حکومت اسلامی داریم و اگر در جایی ملاحضه وجود داشته باشد آن را مشترکا حل میکنیم، روی یک سیستم سیاسی توافق میکنیم که به رضایت تمام مردم باشد.»
ستانکزی میگوید، طرف مقابل طرح حکومت مشارکتی را که از سوی امریکا ارایه شده بود، نیز رد کرد.
وی میافزاید: «اگر به آخرین مورد بیاییم، در شرایط کنونی که این دو سال گذشت، تمام جهان بهشمول مردم افغانستان، برای اینکه یک ادارۀ مسلکی دوباره به میان آید و برای ایجاد یک حکومت فراگیر تلاشهای همه جانبه صورت گیرد، آیا کدام پیشرفتی صورت گرفته؛ اگر صورت گرفته باشد، پس در آن صورت تیم مذاکرتی افغانستان مقصر است.»
به بارو ستانکزی، تیم مذاکرهکنندۀ جمهوریت تلاش میکرد، اما توافقنامۀ دوحه به طرف مقابل این تصور را داده بود که قدرت به آنها واگذار میشود و آنان بر اساس همین تصور بدون انعطاف با روند صلح برخورد میکردند.
به گفتۀ وی، به همین دلیل در زمینۀ برخی مسایل تخنیکی دیگر پیشرفت صورت گرفت، اما در بخش مسایل اساسی مانند ساختار نظام مشارکتی و سایر زمینهها پیشرفتی صورت نگرفت.
ستانکزی در مورد اینکه گفته میشود محمداشرف غنی، رئیسجمهور قبلی نمیخواست حکومت مشارکتی ایجاد شود و تاکید داشت که حکومت گذشته بجای خود باقی بماند، میگوید که یکی از نگرانیهای غنی این بود که اگر قبل از آتشبس استعفا دهد، جایگزین وی کی خواهد بود و ممکن اوضاع مانند پس از استعفای نجیب به میان آید.
وی میافزاید: «دلیل دیگری که وی ارایه میکرد این بود که آیا طالبان آمادۀ تشکیل حکومت مشارکتی استند یا خیر؟ اگر آماده باشند باید در مورد چگونهگی آن به نتیجه برسند که من باید استعفا بدهم و سپس قدرت را به کسی دیگری واگذار شود. درخواست طالبان این بود که نه، اول باید او استعفا بدهد، بعداً ادارۀ سرپرست ایجاد شود، اما وقتی به آنان میگفتند که خوب آیا شما در ادارۀ سرپرست شرکت می کنید؟ میگفتند نخیر.»
رئیس تیم مذاکرهکنندۀ حکومت گذشته در این باره که آیا تلاشهای این هیأت و نمایندۀ ویژۀ پیشین امریکا برای صلح افغانستان جدا بوده و در هماهنگی انجام میشد؟ میگوید که اگر تلاشهای خلیلزاد جدا نمیبود، پس حکومت گذشته از آغاز مذاکرات شامل روند صلح میشد.
او میگوید، وی ضمیمههای قرارداد دوحه را ندیدهاست، اما فکر میکند که خلیلزاد آن را به اشرف غنی رئیسجمهور قبلی و داکتر عبدالله رئیس شورای عالی مصالحۀ حکومت گذشته نشان داده بود.
به گفتۀ وی، موضوع مهم به اشتراک گذاشتن معلومات نبود، بلکه مهم این بود که وی با اشتراکگذاری معلومات تا چه اندازه به نظریات حکومت افغانستان گوش میداد.
ستانکزی میگوید، در متن توافقنامۀ دوحه چنین چیزی وجود ندارد که با جمهوری اسلامی افغانستان گفتگو میشود.
او میگوید: «در آنجا نوشته شدهاست که یعنی در افغانستان هیچ نظام وجود ندارد و در صورت عدم موجودیت نظام، طالبان با گروههای مختلف افغانها مذاکره خواهند کرد، تمام متن همین موضوع را افاده میکند.»
وی افزود: «نکتۀ دوم این بود که در زمینۀ رهایی زندانیان پیشرفت شده بود، حکومت افغانستان به خلیلزاد گفته بود که این پیشنهاد باید بر این اساس باشد که ما زندانیان را آزاد میکنیم و آنها باید آتشبس را بپذیرند… در آنجا همچنان گفته شده بود که شرط آزادی زندانیان چنین چیزی نیست که حتماً ۵۰۰۰ هزار زندانی آزاد میشوند، بلکه هر قدر که شما میتوانید بر اساس حسن نیت آنان را آزاد کنید.»
ستانکزی در مورد اینکه گفته میشود حکومت گذشته و رئیس جمهور غنی در روند صلح محاسبۀ درست نداشتند، زندانیان را بهموقع آزاد نکردند، هیأت را بسیار ناوقت برای مذاکرات صلح به قطر فرستاد و…، گفت، از یک طرف هیأتی از کانگرس امریکا چنین ارزیابی کرده بود که خروج نیروهای خارجی از افغانستان باید مشروط باشد، تا میان طرفین افغان توافق صورت گیرد، افغانستان وارد بحران دیگری نشود و از سوی دیگر، نیروهای افغان به کمکهای خارجی وابسته بودند.
او میگوید، اگر محاسبۀ رئیس جمهور قبلی درست نبود، پس محاسبۀ امریکاییها نیز درست نبودهاست.
ستانکزی همچنین میافزاید که با کشته شدن برهانالدین ربانی، رئیس شورای صلح، روند صلح آسیب دید؛ زیرا به گفتۀ وی، او هم عالم دین بود، هم نفوذ داشت و هم تلاشهای صادقانه را برای صلح انجام میداد.
به گفتۀ موصوف، در آن زمان فرصت خوبی برای صلح وجود داشت و اگر طالبان در نشست بن دعوت میشدند، چنین بحرانی به وجود نمیآمد.
وی میافزاید: «تا سال ۲۰۰۵ فرصت خوبی برای صلح وجود داشت، اما در آن زمان امریکا و ناتو موافق نبودند و مخالفت میکردند که طالبان یک گروه تروریستی اند، ما با تروریستها مذاکره نمیکنیم و حکومت افغانستان نیز باید با آنان مذاکره نکند که در آن زمان این یک اشتباه بودهاست.»
ستانکزی میگوید، برای حل مشکلات باید به مردم افغانستان مراجعه شود، از نمایندهگان مردم لوی جرگه تشکیل شود و جرگه باید در مورد قانون اساسی، حقوق اساسی مردم و مشارکت حرکتهای مختلف در حکومت گفتگو شود.
به گفتۀ وی، نظام باثبات، امنیت، کار و تحصیل برای مردم افغانستان اولویت دارد و اگر هر نظام این موارد را برای شان فراهم کند، مردم از آن حمایت خواهند کرد.
به گفتۀ او، حکومت سرپرست افغانستان باید به خواستههای افغانها گوش دهد، نه جهان.
Views: 21