از لحاظ تاریخی، بنیاد ثبات سیاسی در افغانستان در اواخر قرن نزدهم از سوی امیر عبدالرحمان خان گذاشته شد و پس از وی، پسرانش امیر حبیبالله خان، غازی امانالله خان، نادرخان و محمد ظاهرشاه این روند را ادامه دادند و حدود یک قرن ادامه یافت.
در این دوره، افغانستان به یکی از کشورهای دارای نهادها و سیستمهای مهم قانون اساسی در منطقه مبدیل شد که اکنون نیز اساسات مهم برای ثبات سیاسی دولت و ملت مدرن محسوب میشود.
تقریباٌ تمامی تحلیلگران افغان به این باور اند که کودتای کمونیستی سال ۱۳۵۷ ثبات سیاسی حدود صد سالۀ افغانستان را از بین برد و پس از آن جنگها ریشههای ثبات سیاسی را برهم زد؛ گروههای کمونیستی و اسلامگرا ابعاد بزرگ و کوچک ثبات ایجاد شده از سوی امیران و شاهان افغان را تخریب کردند و کشور را عمدا به سوی بیثباتی سوق دادند.
پس از سال ۲۰۰۲ میلادی، یکبار دیگر تلاشهایی برای برقراری ثبات سیاسی در کشور آغاز شد و مردم افغانستان برای نخستین بار بهطور مسالمتآمیز انتقال قدرت را تجربه کردند، اما این تلاشها بهدلیل جنگها با کُندی مواجه شد و بالاخره نظام مجدد ایجادشده بار دیگر بهطور کامل از بین رفت، نشانههای ملی تغییر یافت و ثبات سیاسی از بین رفت؛ هرچند حکومت سرپرست کنونی نبود جنگ را به معنای ثبات میداند، اما امنیت و ثبات دو مفهوم و تعریف جداگانه دارد.
در این مورد با عمر شریفی، انتروپولوجیست و استاد پوهنتون افغان – امریکایی مصاحبه کردهایم که توجه شما را به آن جلب مینماییم.
Views: 4